سفره خانه دل

لحظه های تنهایی

سفره خانه دل

لحظه های تنهایی

اشتباه از کیست؟

نمیدانم چرا وقتی من اینقدر ساده از کنار اشتباهات دیگران میگذرم و شوخی ها و جدی هایشان که باعث ناراحتیم میشود را نادیده میگیرم دیگران در برابر من اینگونه نیستند؟ چرا من این حق را ندارم که در مورد دیگران دچار سوء تفاهم شوم ولی دیگران این حق را دارند؟ چرا همه دوست دارند وقتی حرفی میزنند من بدانم که منظورشان چیست ولی وقتی من حرف میزنم دیگران می دانند منظور من چیست! اما خودم نمیدانم؟ نمی دانم اشتباه از کیست از من که ساده میگذرم یا اینکه باز هم خودم که فکر میکنم با آنها صمیمی هستم ولی وقتی حرفی میزنم آنرا جدی میگیرند و دلخور میشوند؟ خسته شدم شاید لازم باشد در رفتارم تجدید نظر کنم شاید لازم باشد تا از من سوال نکرده اند نظر ندهم شاید لازم باشد سکوت را سرلوحه زندگی خویش قرار دهم شاید وقت آن شده که بزرگ شوم این بهتر از آن است که با حرفم دیگران را دچار سوءتفاهم و سپس بخواهم عذرخواهی کنم و به آنها بفهمانم که منظورم چه بوده تازه بعد از اون میل آنهاست که دوباره با من صمیمی باشند یا نه؟ آره فکر کنم وقت آن رسیده که بزرگ شوم.   

 

نظرات 2 + ارسال نظر
لو دیریا یکشنبه 22 شهریور‌ماه سال 1388 ساعت 11:11 ق.ظ

سلام
خب همه ی آدما مثل هم فکر نمی کنند ... کاملا درکت می کنم ، بعضی اوقات باید سکوت کرد و کاش کمی تامل به خاطر خودت نه دیگران

سعی خودمو میکنم ممنون

حمیده دوشنبه 20 مهر‌ماه سال 1388 ساعت 02:52 ب.ظ

سلام پروین جان ُ‌
اگه این هانیه بزاره من نظر بدم ُ نمی زاره که همش میاد تو اسکایپ یه بند حرف میزنه الانم داره بود بود میکنه رفتم تو حلقش ساکت شد . آهان نظر ...... بچه چرا انقدر غمگینی کله وبلاگت غمگین بود اصلا خوشم نیومد یه خورده شادش کنُ البته نمیتونی که چون اصله قضیه غمگینه اسم سایتت کاریش نمیشه کردُ میخواستم بیشتر برات بنویسم این هانیه نمیزاره که باشه حالا تا بعد........

مرسی خداحافظ من برم این هانیه حلقشو ببنده

سلام حمیده جان
ممنون از حضورت
این وبلاگ رو ساختم فقط برای روزایی که غمگینم خیلی کم میرم توش ولی فکر نکن دختر غمگینی هستم نه کاملا برعکسه
به هر حال ممنون از نظرتون

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد